سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ت و پ و ز 93 - ::₪ ° کلاغه به خونه ش میرسه؟ ° ₪ ::
  • رها آزاد

     
    آخرشم من تو یکی از او فیلم ترسناکایی که عادت داشتم آخر شبا تنهایی ببینم می میرم...حالا هرچقدرم که دورم شلوغ باشه و طبقه پایینم صابخونه باشه و دلم به یکی او دور دورا قرص باشه ...ترس مث سیاهی شب یواش یواش ...خفه شو کثافت...خفه شو...خفه شو...خفه شو....

    پ.ن.  خود درگیری به شیوه ی اشمیگل

    Very long long time after the first P.S.
    I do not need to die in any scary movie but my own life story... Thanks to you my Rabid addicted man, my own life turns to a horrible scary and teragic movie that never ends.



    *

  • رها آزاد

     

     

    بهش میگم من یه روزی راز اون یادداشتای منفجر شونده ی رییس گجت رو پیدا می کنم و اونوقت انتقامم رو از تمام مشتریایی که بهای واقعی کار مترجم رو نمی دن می گیرم..
    میگه :ولی گجت آدم سخت کوشی بود...

    ببخشیدا گجت غلط کرد سخت کوش بود مرتیکه پپه.همه کارا رو پنی و سگش ردیف می کردن والا!!! همه می فهمیدن غیراز خود گجت خان که اونم از نفهمیش بود باز.
    بگذریم، من حرفم سر اون پیاماس که بعد خوندن منفجر می شدن.دلم می خواد یه روز فایلی بدم دست مشتریای اسکروچ که وقتی بازش می کنن دیلیت شه و اونوقت مجبور شن دوباره بهم پول بدن تا فایلو بدمشون. و اینکار رو هرچند دفعه که لازمه انجام بدم تا دستمزد واقعی ترجمه مو بگیرم....(اسمایلی من با چنگک و شنل قرمز و شاخ)

    پ.ن1-- اولش می خواستم فایل منم مث نامه های گجت منفجر بشه اما بعد دیدم خو اونوقت کی پول منو بده؟؟؟خداییش منصرف شدم.

    پ.ن2--فقط واسه دلم که داره می میره اینومی نویسم:
    تمام روز می خندم؛تمام شب یکی دیگه م           من از حالم به این مردم دروغای بدی میگم



    *

  • رها آزاد

    سکوتم از خجالت/حماقت نیست... دلم اهل رذالت نیست...تازه فایده ش چیه اینجا نوشتن یا هرجای دیگه...هرچند دلم واسه نوشتن تنگ شده اما اینترنت اونقدر چرند شده که دیگه یه ایمیل رو به زور باز می کنه...فقط بمیرم این دنیای کثیف تموم شه با اینترنت قطره چکون و روزای بی امید و همه چیزاش...خوب و بدش مال خودش...این بزی بمیره هم بهارش نمیاد...
    شمام که عین بز میاین اینجا و مثلا می خونین و می رید ینی یکیتون یه کار ترجمه نداشت؟نمیرید.بخدا من از بی پولی /بی کاری داشتم دق می کردم اونوقت شما یکیتون ...برو بابا...اینجا کسی نمیاد...این شمارشگر پارسی بلاگه که صفرش گمونم از 60 شروع می شه...برم بمیرم به درد خودم که یه فایل 700 کیلوبایتی رو دو ساعته زدم دانلود هنوز دان نشده...شمام برید بمیرید اگه شمارشگر پارسی بلاگ نیستید...

    P.S.1 بعد از چهارساعت و هزار بار retry بلاخره موفق شدم اون فایل 700 کیلوبایتی رو بگیرم...
    (من در چهار ساعتی که گذشت:تبسم خوابم گرفتباید فکر کردخسته کننده عصبانی شدم!دعواگیج شدممشکوکم وااااای)و البته این شکلکا کامل نیستن که بگم بر من چه گذشت...خداییش دغدغه های منو نگا،مردمو نگا.مردم واسه گیگابایت می کشن خودشونو من هنوز تو خم کیلوبایت موندم...

    P.S.2 هی گفت ارشد بخون ارشد بخون خودمو زدم به نفهمی وقت ثبت نامش گذشت به رومم نمیارم که نمیارم...بابا مردم بس که زگهواره ی تاگور دانش جستم...تاگور بدبخت خودش اینقد از گهوارش دانش نجسته بود...

    P.S.3 اگر کسی از خوندن این مطلب ناراحت شد احیانا و تصمیم گرفت تو این وبلاگ نیاد دیگه نظرش محترمه. هیچکس مجبور نیس لاطائلات منو بخونه غیر از خودم...

    P.S.4 یه حرفایی کل تابستون و نصف پاییز رو دلم انبار شد و من نتونستم جایی بنویسمشون...
    p.s.4-1مه در لندن...غربت در من...
    p.s.4-2 من گریه می کنم...پس هستی...
    p.s.4-3 شب وقتیه که تو نباشی...خیلی وقتام شبه...

     

    P.S.5 نانای چش دراومده.می خواستم بهت بگم درسته من هروقت کارت دارم بهت زنگ می زنم اما توی عوضی کثافتو همون وقتایی که من کارت دارم جوابمو نمی دی...حالا من بدترم یا تو؟البته که تومدرک داشتن

    P.S.6 به یه درجه ای از عرفان رسیدم که با این شماره م به اون یکی خطم پیام میفرستم بعد چند دقیقه گوشی رو نگا می کنم با خودم می گم عوضی پس چرا جواب نمی ده؟؟؟باید فکر کرد

    P.S.7 تنها چیزی که قادر است اراده ی آهنین زنان را در هم بشکند عشق است.دوست داشتن   آلبادِس پِدِسِس



    *

  • رها آزاد

    از وقتی دانشگاه تموم شده و منتظر نتیجه ی ارشدم بدجور خفه خون متنی گرفتم...ولی می خوام یه نامه برای خودم بنویسم و اینجا بذارم تا بعدها اگر سختیا و روزمره گیا جلوی تپشای قلبمو گرفت برگردم به اینجا و نامه ی خودمو بخونم ... و به یاد بیارم...
    "میدونم که گذر  زمان باعث خواهد شد خاطرات عشقمون کم رنگ بشن...اما اینم می دونم که عشق اگه حقیقی باشه کم رنگ نمی شه ولی با گذر زمان رشد می کنه...تغییر می کنه... بزرگ میشه... و... من این نامه رو برای روزای مبادایی که نباید بیان می نویسم... می نویسم که یادم باشه چقدر دوستت دارم و چطور برای به دست آوردنت التماس کردم و چطور هر روز و هر ثانیه برای بودن در کنارت به درگاه خدا دعا کردم...چطور این همه سال تنهایی رو به جون خریدم تا پیدات کنم...و چطور بعد از پیدا کردنت نقاب از صورت دوست نماهایی که برای همیشه بی کسی من دعا می کردن پس رفت...دلم نمی خواد حتی برای یک لحظه دلخوریهای ابلهانه ای که خودم مسببشون هستم حضور تو رو تو قلبم کمرنگ کنه...کاش می شد صدایی در درونم ضبط کنم که وقتی به خاطر دلخوری های پوچ و بی معنی ازت  دور می شم توی گوشم تکرار کنه :این همون آدمیه که واسه داشتنش، واسه کنارش بودن حاضر بودی همه چیزتو بدی... اون عوض نشده تو چرا داری عوضی می شی؟... باید همیشه یادم بمونه که تو (خواننده ی مورد علاقه ) همه ی دلیل من برای ادامه ی این زندگی بودی و هستی... نباید کاری کنم که حتی یه لحظه به صداقت عشقم شک کنی... هرچند این مدت خیلی خرابکاری کردم و تو با همون مهربونی گذشته تحملم کردی و منو بخشیدی...ولی ...ولی... (ادامه دارد....)

    پ.ن1  این روزا نه حوصله ی ترجمه دارم نه ترجمه ای دستمه...نه اینترنت به درد بخوری برا کانکت شدن دارم...همه ی درگیریم با اینترنت چک کردن ایمیل با گوشیه...خیلی وقتا دلم می خواست بیام اینجا بنویسم اما نشد و نیومدم...کلا به درجه ای از عرفان رسیدم که دیگه دلم نمی خواد جایی چیزی بنویسم...الان که فکر می کنم می بینم که از ننوشتن خیلی از حرفام آب از آب دنیا تکون نخورده پس سنگینترم که به سکوت و ننوشتنم ادامه بدم...تازه اون حرفایی که می خواستم بنویسم هم الان دیگه منقضی شده  ن...من حرفی واسه گفتن ندارم...مث خیلی از آدمای دیگه... فقط من می دونم و دیگه در مقابل این قضیه تسلیم شده م اما خیلیا هستن که هنوز به این نقطه نرسیدن...فکر کن اگر همه با هم به چنین نقطه ای می رسیدیم چه سکوت شیرینی تمام دنیا رو فرا می گرفت...شب و روزام به تماشای فیلم می گذره و وقتایی هم که خواننده ی مورد علاقه پیشمه از همه چی دست می کشم ...اوایل خیال می کردم نقطه مشترکمون علاقه به فیلمه اما حالا می بینم که علاقه ای به تماشای فیلم نداره...نمی دونم چرا هیچکس اینجور که من خوره ی فیلمم نیست...

    پ.ن2  تموم دنیام تعطیلیه...انگار خوردم به یه تابستون بلند و بی کولر...



    *


    _zoom