سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک بچه کافیست - ::₪ ° کلاغه به خونه ش میرسه؟ ° ₪ ::
  • رها آزاد

    یه خانواده ای رو میشناسم که اندازه یه تیم فوتبال + مربی ش بچه دارند. پسرا دوبرابر دخترا... به هیچیش کارندارم... که پسرا رفتند و دیگه هرگز انگار عضوی از خانواده نبودند... که انکار خونی باعث پیوند پوچشون نمی شده... که خواهرانی نداشتند... اونا حتی پدر و مادرشون رو هم که عمر و سلامتیشون رو براشون گذاشتند رو به ندرت به یاد می آوردند... به لطف فریب کرونا دیگه نیازی به عذاب وجدان هم نیست.... رفتار پسرها با پدر و مادر منو یاد داستان درخت بخشنده شل سیلورستاین می اندازه... هنوز هم پسر برمی گرده و از درخت طلبکاره... و درخت همچنان تمام تلاشش رو می کنه که پسر رو خوشحال کنه....

    اینروزا اما مادر به دلیل بیماری های مختلفش نیازمند رسیدگی و توجه بیشتره... پدر هم البته وضع بهتری نداره... با وجود بیماری اما روی پای خودشه و تلاش می کنه تا هم هزینه های خودشون رو تامین کنه با هر سختی... هم چیزی برای پسرکانی که هر از گاهی با تقاضایی برمی گردند داشته باشه... اما جالب اینجاست که بار تمام کارها و دکتر و داروخانه رفتنهای مادر روی دوش دختر اخر خانواده س که خودش هم الان دوتا پسر داره... بقیه، حتی خواهراش به دلیل مشغله ها و دلایل خودشون بیرون گود نشستن و تشویقش می کنن... بهش انرژی میدن که آره تو می تونی... تو کوهی... با شکوهی... اما فشار مسئولیت و استرسی که ار هر ویزیت دکتر بهش وارد می شه... داروخانه رفتنهای طولانی و پر استرس که نکنه دارو رو بهم کم بدن... نکنه دارو نباشه... نکنه... نکنه... به یک طرف، استرسی که در قبال باقی خواهر برادرا پیدا کرده که نکنه من خوب به این برنامه نرسیدم... نکنه دکتر خوبی انتخاب نکردم... بیشتر اذیتش می کنه... گناه داره...

    آخرین دوازده نفر باشی و به همه جوابگو، سخته... تازه سه تا هم تو خونه خودت داشته باشی که با این مدرسه های مجازی و برنامه های مسخره آموزشی هر سال اندازه صد سال تحصیلیه ( دیگه باید گفت خانه مدرسه دوم بچه هاست...)... بگذزیم... تمام اینا رو گفتم که به این نتیجه برسم که فقط یک بچه کافیه... تو از اول بهش می رسی و در اخر اون هم اگر لازم بود به تو می رسه... نه که تو به کلی بچه برسی و بعضیا رو هم سهوا نادیده بگیری و بعضیا هی بزنن توی صف و چندباره سهم طلب کنن از هرچیز و بعضی به هر دلیلی ساکت بمونن و تو حتی متوجه نشی که سهم روزانه شون رو هم ندادی... اشتباهه اشتباه... بچه فقط یکی... حتی دومی یا حق اولی رو ضایع می کنه یا  خودش حقش ضایع می شه...

    پ.ن.1  اصلا هم فکر نکنید که من اون خواهر کوچیکه م اصلا و ابدا...

    پ.ن.2  اصلا کی گفته این ماجرای خانواده ی خودمه؟!!!

    پ.ن.3  تولدت هم مبارک خواهر کوچیکه... امیدوارم فردا جراحی مامان با خبرای خوب تموم شه... و تو اقلا برای مدت کوتاهی کمتر استرس داشته باشی...هرچند تو هرگز اینجا رو نمی خونی و این بده اما خوبیش هم همینه که کسی از آشنایان اینجا رو بلد نیست...


    پ.ن. 24 روز بعد: متاسفانه نتیجه نمونه برداری بعد عمل خوب نبوده و دکتر درمان رو تمدید کرده بدون تضمین بهبودی...گاهی که حس خوبی دارید و برای بیمارا دعا می کنید برای مادر من هم دعا کنید... از کائنات براش انرژی های شفابخش طلب کنید...خدایا همه ی بیماران رو سلامتی بده



    *


    _zoom