رها آزاد
دیگر قسم به (هرچه)که گریه نمی کنم
باران گرفته است که باران گرفته است!!!
پ.ن.
اگر غصه دار بودم یعنی که میتوانستم هنوز باورت کنم ... دوستت بدارم...اما دبگر هیچ حسی ندارم...بی تفاوتم...مثل کلاغی که این بالش از بال دیگرش مساوی تر است از بسکه فرق ندارد...
دیگر بهانه ای برای بیدار شدن...برای نفس کشیدن...به زندگی لبخندزدن...وتابیدن تا انتهای شب ندارم...دیگرنفس ندارم...دیگر صبح میخواهم که بمیرم و بیدار نشوم اما زندگی مثل سگ دندانهایش را در تنم فرو میکند و مرا از دهان مرگ بیرون میکشد...من مرگم را میخواهم ...من ترا دوست ندارم زندگی...برو بمیر...