رها آزاد
دلم برای بوی بزرک وتربانتین و نفت و رنگ تنگ شده...دلم برای خودم...برای زندگی...تنگ شده...دلم برای بومای سفید...از برف و قلم موهای...سیاهم تنگ شده...دلم خدایا آیا سنگ شده؟
پ.ن
1دلم برای تو برای اصفهان تنگ شده...برای اون دوتا بزغاله ای که بهم میگن آله تنگ شده...دیگه درخواست انتقالی پرنکردم...انگار دلتنگی برای خونه و عزیزان شیرینتر از دیدن مدامشونه!!!(قهر نکن تو که ازم دور نیستی نفسم...هرجای دنیا که باشم با توهستم ،هرجای دنیایی کنارمی)
2 استاد سرکلاس کلیات زبانشناسی میگفت:دهخدا اگه الان بود فرهنگ دهخدا رو دوساله مینوشت نه بیست سال!!!شنگول نفهم گفت: حالا چی هست این دهخدا؟!!!شرمنده که دهخدا یه مارک روغن مو یا پیرهن اجق وجق نیست که توی نفهم بیسواد باهاش آشنا باشی...کاش گرگه ترو خورده بود شنگول نفهم!!!
3 به آبجی گله اس دادم که برام یه شارژ بفرست.جواب داده شارژموبایل؟؟؟نه قربونت بشم شارژ باطری بده یه قلپ!اینجا برق نداریم چن وقت یه بار.مث آب حموما که دوهفتهس سرده و من جرات حموم رفتن ندارم دیگه...حسابی کثیفم. بیخود نیس مگسا میان رو تخت من.