رها آزاد
آنلاین شدم اونم ساعت یک بامداد تا به خودم یادآوری کنم که چقدر دلم براش تنگ شده...برای اون کاردان تیزهوش،اون داریوش،یعنی الان کجاست؟؟؟؟چیکار میکنه؟برای کی عصرانه آماده میکنه؟بخدا من گرسنهی عصرانه هاشم هنوز...
پ.ن.
خیلی چیزا بودن دوست داشتم اینجا بنویسم اما مگه این امتحانای لعنتی میذارن؟بیست و چاهار ساعت نشستم و کم میارم...معدل الف پیشکش کاش پاس بشم...مرده شور ببره نایدا و کتفورد و همهی برو بچز نظریه پردازان بیکار رو...متنفرم از کسانی که بجای اینکه اهل عمل باشند فقط نظر چاق می کنند
پ.ن.
شاکی بودی چرا ساعت آشپزخونه رو گذاشتم رو ساعت جدید...واسه اینکه موقع آشپزی با ساعت قدیم غذات میپزه!!!!جل الخالق از مامان من...خوبه دانشمند نشد..خدامیدونه چه نظرات تخ ماتیکی که ارایه نمیداد...قربونت برم مامانم...کشتی منو با کارات
And then someone rang the doorbelll...Goddamn
پ.ن.
کاش میشد یک ثانیه Vivaldi یا Mendelssohn یا ... اینجا بذارم...یک جرعه...