سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهار 92 - ::₪ ° کلاغه به خونه ش میرسه؟ ° ₪ ::
  • رها آزاد

    پی نوشتهای تعطیلی:
    1-دوروزه از دانشگاه فخیم و سونا جکوزی سرخود اومدم خونه...عملکردم بد نبوده...هشت تا فیلم دیدم سه قسمت از فصل چار ومپایر دایری...پرده‌ی اتاقمو پیدا نکردم ...سه تا مگس کشتم تا بلاخره رفتم یه پرده نو خریدم...ارزونترین جنس رو البته...و دیگه هم درش نمیارم...بذار بپوسه سال بعد نوشو می‌خرم...آخرش که همینکارو باید بکنم...
    2-از بیرون صدای بمب و گلوله میاد...جنگ نشده البته...عروسیه!!!یانکییام اینجور نبودن تو زمان خودشون...عصر که اتوبوس، راه یک ربعه رو پشت سر کاروان مسخره‌شون نیم ساعت فس فس کرد...حالام تا بمباشون تموم نشه خواب یه جای خوبیه...مهم نیست...
    3-لرد دراکولای منم که از صب تا شب خوابه شبم که باید بره شکار و چیزی برا خوردن پیداکنه خواب می‌بردش...بیخود نیست اینقدر لاغر شده ...
    4-ویندوز سونم باز بیماری روانیش عود کرده...دنبال اصلش می‌گرده...نمیدونم کدوم خری تو گوشش خونده که تو بچه‌ی این نیستی و تورو از سر راه آورده...هی ضدحال می‌زنه...دوا درمون قبلی براش کارساز نبود...زنگ زدم دکترش جواب نداد...داداش دکترشم اومده اصفهان اما هنوز موفق به دیدنش نشده‌م...فردا ببینمش بهش بگم شاید بدونه بچه‌م چرا هی هوای ننه باباشو می‌کنه...مگه من کم در حقش خوبی کردم؟هر دیکشنری که لازم داشت براش نصب کردم...هر نرم افزار کوفت و زهرماری که تجویز کرد براش از لای سنگ پیداکردم...چقدر فیلم...ای خدا...حالا مگه اون نسخه‌های اصل چه تخم دوزرده‌ای کردن؟؟؟آدم جرآت نداره لای در خونه‌شو باز کنه...تمام زارو زندگی هوس آپدیت می‌کنن!!!
    5-امروز جمعه‌س...مرگ اگر آمد شناسنامه‌ام برای او...به درد منکه نخورد!!!
    6-چندوقته سعی میکنم دیگه آهنگای منفی و در کل ترانه‌های باکلام داخلی در واقع گوش نکنم...همش به لطف دکتر فرهنگه...فقط موسیقی کلاسیک و غربی...ترجیحا اونا که متوجه متن شعرشون نمیشم...فرانسوی و اسپانیایی و ایتالیایی...انگلیسی رو اگر شعرش موج منفی بده هرچقدرم دوست داشته باشم گوش نمی‌دم...تاحالا خالق تمام روزای تاریکم بودم..بذار باقی روزامو روشن و گرم و امیدوارانه رنگ بزنم...
    7-چقدر خوب شد امتحانا جلو افتاد...هرچند نتیجه هاش درخشان نبود اما اقلا دیگه راحت می‌خوابم...یعنی میتونم؟پس کی ارشد بخونه؟کی کار ترجمه برداره و دوقرون پول در بیاره؟کی اونهمه فیلم و سریال روی هارد و ببینه؟؟؟اوکی...خواب کنسل شد.باقی قضایا رو سروسامون می‌دم خودم...کوروش جان شما آسوده بخواب...



    *

  • رها آزاد

    هرچی فحش بلدم - از اون بچگی تا الان- تقدیم به - مثلاً- استادی که وقتی میخوام به ناعادلانه بودن معیار نمره دادنش تو کلاس اعتراض کنم بهم میگه خب جواب بده تا مثبت بگیری...وقتی میگم که خوندن ترجمه ای که عین ترجمه‌ی نفر قبله معنی نداره میگه خب دستتو بگیر بالا... نمی‌فهمه منظورم از ترجمه‌ی تکراری چیه...میگه پررو باش...مث پسرا...بماند که پسرایی که من دیدم بیشعورن و پررو اما نه پرروی مثبت...به جهنم بری خودت با مثبتات...من ذاتاً پررو نیستم...توی خونه به من یاد ندادن که پررو باشم که حرف بزنم...همیشه بهم گفتن حرف نزنی می‌میری؟...مهم نیست اما من از حقم نمی‌گذرم...تو اگر استادی اون دنیا باید جوابمو بدی... ببینم همینجور که امروز واینجا جواب دادی اونجام جواب میدی؟آخه شاید من بلد نباشم به تو حالی کنم حق چیه و حق کشی یعنی چه اما اون بالا کسی هست که دخلتو میاره...

    نعمت روی زمین قسمت پررویان است
    خون دل می‌‌خورد آنکس که حیایی دارد...
    هرچند بحث من بحث حیا نیست اما شعر مناسب حال پرروها نداشتم دیگه...پرروهای کثیف ببخشید به روی زیاد و دهن گشاد و صداهای بلندتون که نمیذاره ما دیده و شنیده بشیم تو این کلاسای کوچیک و بعدا هم لابد توی جامعه...تو مرام که که تون



    *

  • رها آزاد

    بعضیا هستن انقدر ازشون بدم میاد که بدم میاد ازشون بدم میاد ولی بعضی وقتا خوشم میاد که ازشون بدم میاد...اما اونایی که ازشون خوشم میاد بعضی وقتا یه جوری ان که ازشون بدم میاد اما خوشم نمیاد که ازشون بدم میاد...در کل انقدر خوشم میاد که از کسی که بدم میاد خوشم نیاد و از کسی که خوشم میاد بدم نیاد...نفهمیدم چی شد آخرش...این کلمه‌ی خوشم میاد خوشم نمیادم مثل چیزه!!!چیز که چیز میشه اگر چیز کنی اما چیزی نمیشه وقتی چیزه...

    پ.ن

    یکی هست، دلم میخواهد یک گلوله حرامش کنم...نمی‌توانم...
    یکی هست، دلم می‌خواهد تیغه‌ی چاقو را تا دسته در قلبش فروکنم...نمی توانم...
    یکی هست، دلم می‌خواهد دویست تا قرص سیانور را یکجا در دهانش بریزم...نمی‌توانم...
    یکی هست، دلم می‌خواهد شاهرگهایش را در چهارجهت اصلی و فرعی پاره پاره کنم...نمی توانم...
    یکی هست، دلم می‌خواهد نباشد...
    یکی هست، که نیست...
    یکی نیست، که بیاید باهم برویم هم آن گلوله و هم تیغه‌ی چاقو و هم قرصهای سیانور و هم شاهرگهای پاره را بیخیال شویم...

    پونزده روز مونده تا امتحانای لعنتی...و تنها پیشرفت من نوشتن روزای باقیمونده و تقسیم ساعتای بیشرفه که به سرعت برق و باد میرن...کلاسام که تموم نمی‌شن اقلا روز کامل دستم باشه...هرچند روزایی که دستمه هم کاری نمی‌کنم...

    کاش میومدی ببینمت...کاش اینقدر زندگی دوری تو سهم من نمی‌ریخت....گوشی چند لحظه...
    همین الان وکیل قانونی زندگی  گفت زندگی هیچ کدوم از اتهاماتی که بهش وارد کردم رو نپذیرفته و مقصر اصلی پرونده‌ای که سرش دعوا دارم خودمم.خودم برای بار سوم کنکور دادم و خودم برای بار سوم راه دور رو انتخاب کردم...خودم تمام این سختیها رو برای خودم رقم زدم و حالام وظیفه‌ی خودمه که درستش کنم...

    wait a moment...I"ve got a new message

    بیا! همین الان یه پیام تازه از ایرانسل رسید...ایرانسل من!!!اگه تو نبودی که من باید گوشیمو میدادم خروس قندی می‌گرفتم که!!!

    می‌خواستم بگم عصر با بچه‌ها میریم تورینو...هنوز نشده...اگه نگم و برم زیر قولم زدم ...


    wait  few moments...another message is coming

    ...تف تو مرام این ایرانسل...من منتظر پیامم اینم زرت زرت پیام میده.



    *

  • رها آزاد


    من چون اصولا از نامزدی طولانی مدت خوشم نمیاد...و نمی‌تونم چهارسال صبر کنم...واسه همین اگه نامزد ریاست جمهوری بشم باید زود ازدواج کنیم...گفته باشم...



    *

  • رها آزاد


    به طرزی دردناک و کشنده منتظرم...آخه به گوش خود از دهانت پریدوش سخنانی شنیده ام که مپرس...



    *

  • رها آزاد


    دیشب ساعت یازده الی از تو بالکن اومده تو اتاق میگه این مانتو قهوه‌ایه مال کی بود رو بند؟باد بردش...
    به مهدیه پیام دادم تو مانتو داشتی روبند؟جواب داد آره. منم براش نوشتم دیگه نداری...
    از سرپرست اجازه گرفتیم رفتیم پشت خوابگاهو گشتیم با مصو...چیزی بجز پاکتای خالی سیمان اونجا نبود...تازه جهت وزش باد خلاف جهتی بود که الی می گفت باد مانتو رو برده...در حقیقت اصلا نفهمیده که کدوم ور رفته فقط فهمیده که  باد یه چی از رو بند بلند کرده...پیداش نکردیم ...تا صبح با این بادی که میومد حتما کیلومترها از خوابگاه دور میشد...بهش زنگ زدم گفتم مال دنیا ارزش غصه خوردن نداره...مانتوی تو هم پرنده بود رفت...تازه خنده داریش اینجاس پریشب یه تاپ خیس افتاده بود تو بالکن که مال هیچکدوممونم نیست...باد هم نمیومد اونشب...


    پ.ن.
    رفته بود عروسی دختر عموش...زنگ زده...ازش پرسیدم عروسی من می‌رقصی؟...میگه خیلی خری...باید بگی عروسیمون...



    *

  • رها آزاد

    یه اردوی دو روزه با دانشگاه رفتیم چابهار...بجزقسمتای داخل اتوبوسش بقیه‌ش خوب بود...البته اگر ارقام نجومی جنسا و شوری آب حمام و دستشوییا و اینا رو ندیده بگیرم.اما تو اتوبوس از لحظه‌ی تلخ حرکت به سمت چابهار تا لحظه‌ای که ساعت دوازده نیمه شب در اتاق رو پشت سرم بستم، انقد وحشیا جیغ زدن و کل کشیدن و ترانه خوندن و رقصیدن که وقتی اخرای مسیر برگشت بودیم حس کردم از یه کنسرت خارج از کشور دارم برمی‌گردم...واقعا خوبه بعضیا رو محدود میکنن تو این مملکت...

     

    پ.ن.

    در را بازگذاشته بودم
                        باد بیاید
    تو رفتی...
               برگرد.ــــ رها



    *

  • رها آزاد

    استاد بهادر دیروز که رسیدیم به شیوه‌ی silent way میگفت این شیوه توی دانشگاه ایرانشهر برای تدریس استفاده می‌شه...خصوصا خانما...دیروز اصلا در پوست خودش نمی گنجید...هی متلک می‌نداخت...خصوصا به شنگول نفهم کلاس(خوش تیپ منطقه محروم بقول دکتربهادر).خدایا این شادی رو از دکتر نگیر که اقلا اون روی چیزیش گریبان مارو نگیره تو این یکماه باقی مونده ازین ترم لعنتی...

    پ.ن.
    ــ به انتهای هرچه بینمان بود یک But Not Anymore بچسبان لطفا...دلم از دستت خون است خدای مهربان و بزرگ و عزیز!!!

    ــ جـــــــــــــــــــا برای من گنجشک نمانده ست، ولی        از درختــــــــــــــــان خیابـــــــــــــــــان تو هم دل کندم!!!

    ــ کاش منم یه فامیلی توی دور داشتم...باهاش می‌رفتم دور دیگه هیچوقت برنمی‌گشتم......

    ــ چند وقت است به هرکسی که حال تورا از من می‌پرسد می‌گویم خوب است  اما نه با من...حتی برای روزنامه تسلیت نفرستادم...روزنامه باید برای من تسلیت بفرستد!!!



    *

  • رها آزاد


    این زلزله‌ها بوهای بدی میدن...اصفهان هزار سال رو کمربند زلزله نبود...دیگه داری میری رو اعصابم...

    پ.ن.
    ...(بعدا میام زر می‌زنم.الان اعصاب ندارم)



    *

  • رها آزاد

    1
    کاش سگ بودم
    سیاه؛با دندانهای تیز
    تا وفاداری‌ام ترا کمی تکان می‌داد...

    2
    کاش سگ بودم
    سیاه؛با دندانهای تیز
    تا همیشه در کنار تو بودم...
    وهرکس از حدمجاز به تو نزدیکتر می‌شد را
    تکه پاره می‌کردم...


    3
    کاش سگ بودم
    سیاه؛با دندانهای تیز
    تا وقتی برایت پارس می کردم
    دست نوازش برسرم می‌کشیدی و من
    به تلافی تمام کم محلی ‌هایت
    دستت را با دندانهای تیزم تکه تکه می‌کردم!!!


    4
    کاش سگ نبودم
    سیاه؛با دندانهای تیز
    ...
    ”کاش سگ بودی
    سیاه،با دندانهای تیز
    اما به همان وفاداری!!!“



    *

       1   2      >

    _zoom