سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تابستان 92 - ::₪ ° کلاغه به خونه ش میرسه؟ ° ₪ ::
  • رها آزاد

    این روزا گاهی احساس می کنم یه عروسک خیمه شب بازی کهنه م که تمام بنداش پوسیده...هر لحظه ممکنه یکی یا تمام بندا پاره بشن و من مثل یه هیچی تو خودم مچاله بشم...می ترسم...برای اولین بار از مرگ می ترسم...از بیماری...من می خوام تا آخرین روز عمرم کنار تو باشم.سالم و سر حال...خدایا اجازه بده این بندا چندسال بیشتر دوام بیارن...نذار به این راحتیا بپوسن و پاره بشن...من به سلامتی و خوشحالیم برای خوشبخت کردنش، برای عمل کردن به قولی که به مادرش دادم، نیاز دارم...خدای من تنهام نذار... تنهامون نذار...

    پ.ن.

    1-نشستم مثل بدبختا تا صبح ترجمه کردم و بعدم تایپ کردم اونوقت صبح بعد نماز که ایمیلش کردم نفهمیدم که به آدرس اشتباهی فرستادمش... بعد دوروز که ایمیلمو چک کردم میبینم بهم ایمیل زدن که  پس چی شد ترجمه...و نگاه کردم دیدم که چه گندی زدم...بدیش این بود که دیر دیدم.ترجمه مجدد واگذار شده بود...مرده شوره تو ببرن رعنا که اگه تو ایمیلتو چک کرده بودی عوض هی ول گشتن تو فیس بوک و گودر و گوگل پلاس...الان زحمت من هدر نرفته بود...بمیری فقط با او بشکه های اجتماعی کوفتی و اینترنت 24ساعتت کوفتت بشه.

    2-خیلی دوست دارم خواننده ی مورد علاقه...دیوونه تم. دیدی آخرش مال خودم بودی از اولش...



    *

  • رها آزاد

    همیشه زندگی از یک مسیر امن وآسوده نمیگذره.گاهی مسیری ناخواسته از زندگی ما رد میشه که تمام محاسباتمون رو به هم میریزه و ما رو با خودش به جایی می بره که قرار بوده باشیم اما از اون مسیر امن هرگز بهش نمی رسیدیم...

    از وقتی دارم داستانای این خانمه رو ترجمه می کنم حس میکنم تغییرات خوبی تو زندگی خودمم رخ داده...چقدر مثبت اندیشی خوبه...چقدر خوندن و شنیدن اتفاقات خوب برای رسیدن به خوبی موثره...اونوقت میری تو پیامرسان همش دارن از درد و خیانت و دل شکستگی و هزار ...دیگه پیامرسان رو نمی خونم.تمام.

    پ.ن
    راستی بالاخره دارم با خواننده ی مورد علاقه م ازدواج می کنم...جیغ و دست و هورای بلند از نوع بنفش خیلی خوشحال البته.خدایا ممنونتم.



    *

  • رها آزاد

    من با تو شعر مینویسم...تو با من چه می کنی؟
    من تو را نفس میکشم...تو با من چه می کنی؟
    من با تو زنده ام...تو با من چه می کنی؟
    من با تو زندگی می کنم... تو با من چه می کنی؟
    من بی تو... نیستم...با من چه کرده ای که اینطور عاشقت شده ام؟؟؟



    *

  • رها آزاد


    نوشته بود زنی که نمی تونه حامله بشه با دوتا جنین فریز شده دنبال یه رحم اجاره ای میگرده که بچه های آینده شو به زندگی دعوت کنه...
    تا حالا فکر می کردم فقط وقتی بزرگ شدی تو این دنیا جای درست و درمون نداری...می بینم که زمونه ای شده که حتی قبل از تولد هم جایی ندارن بعضیا...باید برم مادرمو ببوسم که اقلا واسه اومدنم بهم جا داد...بماند که حالا دیگه نمی تونه منو تحمل کنه اما اونروزا نه ماه منو همه جوره تحمل کرد...ازت ممنونم  مادر خوبم که حالا دوستم نداری اما قبلنا دوستم داشتی...ممنونم که اجازه دادی به دنیا بیام تا خیلی چیزای خوب تو این زندگی برام اتفاق بیفته...خیلی خوب...که بتونم ببینمش...دوستش داشته باشم...دوستش...ممنون بخاطر نه ماه اسکان رایگان در درون خودت....



    *

  • رها آزاد

    نیستی و نابودم...

    پ.ن.

    تو خجالت نکشیدی اینهمه برای دیدنت التماس کردم و یکبار نیومدی ببینمت؟حالا من دیگه از رو رفتم...اگه پشت گوشتو ببینی ام برا دیدنت بهت التماس نمی کنم...ولی بدجور دلتنگتم...بخدا دارم دق می کنم...دق...میفهمی دق چیه؟

    گمان مبر که دگر بی تو زنده خواهم ماند
    به عزت و شرف لا اله الا الله...(محمدمهدی سیار)



    *

  • رها آزاد

     

    تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
    او که هرگز نتوان یافت همانندش را
    منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
    غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
    از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
    هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را
    مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
    هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
    مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
    مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
    عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
    به تو اصرار نکرده است فرآیندش را
    قلبِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
    مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
    حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
    بفرستند رفیقان به تو این بندش را  :
    منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
    لای موهای تو گم کرده خداوندش را

    کاظم بهمنی

     



    *

  • رها آزاد

    اینروزها مصرم
    اما برای داشتن تو
    از هیچ موضعی عقب نمی نشینم...

    رها-31تیرباران



    *

  • رها آزاد

     

    تصمیم داشتم که تو را یک غزل کنم
    وقتش رسیده است به قولم عمل کنم!
    این یک معادله ست که مجهولهاش را
    باید به انزوا بکشانم و حل کنم
    کندویمان عصاره ی نیش و کنایه هاست
    زنبور می شوم که لبت را عسل کنم
    راحت کنار می کشم از این بهانه ها
    تا شانه های خالی خود را بغل کنم
    بوسیدنت خلاف قوانین کشور است
    باید عمل به شیوه ی بین الملل کنم
    من روی خط زلزله ات ایستاده ام
    قصدم نبود فاصله ای را گسل کنم
    باید به فکرهای سیاهم جهت دهم
    اصلا درست نیست تو را مبتذل کنم!
    سیما نوذری


    *

  • رها آزاد

    گزارش سازمان هواشناسی
    هرچه می‌خواهد باشد،
    پس از تو
    هوا پس است!

    مژگان عباسلو



    *

  • رها آزاد

    شاید
    تقدیر روی پیشانی‌ام
    نوشته باشد
    "همیشه فاصله ای هست"
    ولی تو فقط گاهی برایم بخند
    آنوقت تقدیرم را می بوسم
    و کنار می گذارم
    تو که می خندی
    خدا تازه می فهمد
    اگر تنها عشق
    اعجاز رسولانش بود
    دنیای جهنمی
    بهشت موعود می شد...
    عشق همیشه
    معجزه ای تازه دارد...
    تو فقط گاهی برایم بخند.

    گیلدا ایازی



    *

    <      1   2   3      >

    _zoom