سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پاییز 92 - ::₪ ° کلاغه به خونه ش میرسه؟ ° ₪ ::
  • رها آزاد

    آدم ها حرف می زنند
    آشنا می شوند
    می خندند
    عاشق می شوند
    داد می زنند
    دعوا می کنند،
    و جدا می شوند...
    من هم این جا با خودکارم بازی میکنم!!!



    *

  • رها آزاد
    وصیت نامه منتشر نشده بزبز قندی1 !!!

     

    دوست داشتم قبل از رفتنم چندتا نکته و اندرز برای شما داشته باشم، هرچند که می دانم نسل امروز نسبت به هرگونه پند و نصیحتی آلرژی دارد و زود فیوز می پراند. اما خب با تحمل کردن این چند خط، جانتان که بالا نمی آید، ناسلامتی من دارم می میرم. پس خوب و با دقت گوش بدهید:
    … شنگول جان! تو برادر بزرگتر آن دوتای دیگر هستی، پس مراقبشان باش، مرسی. دفعه قبل که آقا گرگه وارد خانه شده بود و تو و منگول را قورت داده بود، من رسیدم و شکمش را پاره کردم و آزادتان کردم. اما از این به بعد من دیگر نیستم. اون قدیم مدیم ها قصه اینجوری بود که آقا گرگه اول صدایش را نازک می کرد و در می زد، شما پا نمی دادید.بعد دستهایش را آردی می کرد، شما پا نمی دادید.بعد سر و صورت و پاهایش را سفید می کرد،شما گول می خوردید و پا می دادید و در را باز می کردید. اما توی این دور و زمانه، عزیزم! گرگ ها اینقدر پر رو شده اند که نه تنها صدا نازک نمی کنند بلکه ادعای مامان شما بودن را هم ندارند و صاف و پوست کنده می گویند که: « لطفاً در را باز کنید؛ من گرگ هستم!» تا اینجایش که جای ترس ندارد. اما من از این می ترسم که شما هم آنقدر بزغاله باشید که حاضر شوید در و دروازه را راحت به روی گرگ باز کنید و نه تنها منتظر منت و التماس و در نهایت حمله آقا گرگه نشوید بلکه خودتان داوطلبانه open door شوید. و توی شکم گرگه افتخار کنید که ما اگر در را باز نمی کردیم، خانه را روی سرمان خراب می کرد!

    وصیت نامه منتشر نشده بزبز قندی2 !!!

    … منگول جان، آی بزغاله با توام! 75 درصد نگرانی من بابت تو است. بابت منگل بازی هایی که گهگاه از خودت استخراج می کنی و دیگران را هم با خودت به ته چاه می کشی. یادت نرود که هر گرگ و شغالی پشت درخانه هر بز و بزغاله ای، فقط به یک چیز می اندیشد که آن یک چیز نه اجاق گاز توست، نه النگو و گوشواه و بوق مرمری توست، نه پلی استیشن و انبار علوفه توست و نه چیز دیگری جز تو و آن گوشت خوش مزه ات! به همین خاطر تا وقتی پشت در هست، حاضر است هر شرط و تبصره و IF تو را سه سوت بپذیرد. ولی وقتی در باز شد و چراغ سبز نشان داده شد، هر راننده ای پایش را از روی ترمز بر می دارد و گاز می دهد و گاز می زند(!) یاس منگولا جونم!


    … حبه انگورکم، خوشگل و با نمکم. دختر کوچولو و دوست داشتنی ام. حبه جانم! من از تو فقط خاطره های خوش و قشنگ به یاد دارم.یادت هست اولین سالی که دانشگاه قبول شدی و رفتی، برایم نامه نوشتی: « بزی نشست رو ایوونش، نامه نوشت به مادرش … .» من همانجا زیر لب گفتم ای ول حبه، دمت جزغال! همین روحیه ات را حفظ کن و بدان گرگها از شاخ تو همیشه می ترسند. امید مامان بزی تویی. مراقب برادرهای دست و پا چلفتی ات هم باش که گافهای جواتی ندهند و اگر روزی رسید که دیدی منگل بازی های منگول و آب شنگولی خوردن های شنگول دارد کار دستت می دهد، باز هم بپر پشت ساعت دیواری وپشت تیک و تاک ثانیه ها مخفی شو.

    منبع: طنزسرا 



    *

  • رها آزاد

    تمام روز دلم درد می کشد بی تو
    تو هم بیا و جفا کن چه مانعی دارد؟؟؟؟



    *

  • رها آزاد

    همه چیمون که مث سگه اما هرکار میکنم نمیتونم صب سحر مث سگ پاشم برم کلاس و خوابم نیاد مث سگ...

    آخه کی اولین ر.ز هفته ساعت هفت و نیم میره سرکلاس اونم ترجمه مطبوعاتی؟بخدا سگم نمیره سرکلاس به این زودی...

     

    پ.ن.

    دیروز با اینکه تمام تلاشم رو کردم که به یاد نیارم جمعه س و دوهفته س از هبوطم به این سیاره ی خشک و شور و داغ میگذره باز نتونستم و غروب که شد مث سگ زدم زیر گریه...بسکه ذلم مث سگ گرفته بود...



    *

  • رها آزاد

    این ترنت خیلی عوضی و بی شعور و کثافت است. این ترنت با پدرسوختگی تمام چهارشنبه و پنجشنبه ی مرا خورد. این ترنت مثل عن سگ اعصاب مرا که که کرده است از بسکه مزخرف بازی سرم در آورده است. این ترنت پکیده ی ایران در ایرانشهر پکیده تر و خرتر است نسبت به همه جای دیگر... من از این ترنت و اون ترنت متنفرم و سگ توی روح این ترنت.من اگر با فرغون اطلاعاتم را به تهران بفرستم زودتر به مقصد میرسد تا اینکه بخواهم با ای میل آنرا بفرستم. توی دهن هرکس از کسب درآمد از طریق این ترنت حرف بزند... من العان بسیار عصبانی و سگ هستم چون یک هفته است که این ترنت پدرم را درآورده و یک ای میل که سهل است یک صفحه را برای من باز نمی کند و همه اش پیغام وی آر ساری و Your Internet connection went away, but we"ll keep trying until we get it back   می دهد و هی می گوید We can"t connect to Outlook right now. Please make sure that you"re connected to the Internet and try again و از ازین شروور های بی معنی...و مثلا همین دیروز من فقط گیر دانلود یک فایل پی دی اف بودم و آن فایل هم مثل خود این ترنت یک کثافت عنی بود که سه بار روی نود درصد قطع شد و تازه صبح ساعت سه هم که دانلود شده بود من دیدم که اصلا ارزش آنهمه ترای عه گین های من و وقت من و اعصاب من را نداشته است و چیزی نمانده بود که منم خودم و نت بوکم را آتش بزنم. من دلم می خواهد ببرم این ترنت را توی چاه دستشویی بیندازم و سیفون را بکشم تا برای همیشه از دستش راحت شوم...مرگ بر این ترنت. این بود انشای من در باره ای این تر نت که خر است و گاو سگ بیشعور هم است..

     

    پ.ن1
    پارسی بلاگ هم مثل پدرش این ترنت است چون توی این هیروویری هی ارتباطش با من قطع می شود و در صفحه ای که با بدبختی باز کرده ام با این پیام تر میزند :
     بنام خدا
    ارتباط شما با سرویس دهنده قطع شده است. لطفاً دوباره وارد سیستم شوید.
    نام کاربری:

    رمز ورود:

    پ.ن 2
    من اولش قصد داشتم یه پست در مورد دانشگاه بزنم اما مگه این ترنت پدر سگ اعصاب برام گذاشت...درسته که بیکاری بده و تنهایی تو اتاق ولی بد نیست و من هی غر زدم که چرا بیخودی اومدم یه هفته زودتر ولی این دلیل نمیشه که دلم بخواد از شنبه عین بدبختا صب ساعت 7ونیم پاشم برم سر کلاس...چه معنی میده استادا اینقد زود میان دانشگاه سر کرسی تدریس؟ بابا من عادت کردم به بخوربخوابی تو این یک هفته دوست ندارم برم سر کلاس... کاش زلزله بیاد کلاسا رو خراب کنه...



    *

  • رها آزاد

    امروز متوجه شدم که این راست دستای خبیث حتی دستمال کاغذیاشونم مخصوص دست راست می سازن وگرنه چرا من نتونستم راحت با دست چپم دست راستمو پاک کنم؟هان؟؟؟پدرم در اومد تا دستمو پاک کردم بخدا!!!


    پ.ن.
    باید به ترک اینترنت عادت کنم چون دیگه حتی نمیشه اینترنت اومد.سه ساعت و نیمه دارم هی رفرش می زنم و پنجره می بندم و باز می کنم تا این صفحه ی لعنتی باز شده.ایمیلم که دیگه فاتحه ش خونده س...



    *

  • رها آزاد

    فوتبالیستا از دنیای فوتبال خداحافظی می کنن، بازیگرا از دنیای بازیگری، منم می خوام از دنیام خداحافظی کنم برم یه گوشه ای بی سروصدا بمیرم...زندگی به ما که لبخند می زنه دندوناش سیاه و کثیف و بدرنگ و ....نه من بنا بوده خوشبین باشم...خدایا یه کپه برف بده من سرمو زیرش مدفون کنم و به خوشبین بودنم ادامه بدم لطفا...

    پ.ن.
    یه عالمه جک با این "یه روز یه گربه رفت سر دیزی... "ساخته بودم برا خودم...که نهایتا منتهی شد به کشف این نکته که من اصلا ضرب المثل مرحوم رو اشتباه فهمیدم...من خیال می کردم مشکل از گربه س و منظور اینه که گربه ها حیا کنن ولی معلوم شد که خطاب این ضرب المثل به مخاطبای بی حیاس که باید از گربه حیا یاد بگیرن...ظاهرا گربه ها خیلی مأخوذ به حیا بوده اند و من نمی دونستم...از همین تریبون از تمام گربه ها معذرت خواسته و برای نشان دادن مراتب پشیمانی ام مابقی اون جملاتی که با یه روز یه گربه ... شروع می شدند رو منتشر نمی کنم....اما گربه ها حواسشون باشه کوچکترین بی حیایی ازشون ببینم تمام اون جمله ها رو در یک پست منتشر می کنم...آبروتون میره با رسم شکل...اونم تو اینترنت!!!



    *

  • رها آزاد

    صالحمون وقتی کوچولو بود عادت داشت موقع بازی با خودش هی داستان سرهم کنه. یه روز نشسته بود داشت انگار برای یه جمعیت بزرگی سخنرانی می  کرد... خواهرمم با موبایل ضبطش کرده بود( بسکه ژنتیکی عاشق حرفای قشنگیم همه مون!) بعد هروقت  دلمون فحش آبدار میخواست به هم بدیم به اون سخنرانی استناد می کردیم...بچه از کجا اونهمه فحشو بلد شده بود نمی دونم...براتون چنتاشو می نویسم که اگر فحش کم آوردین استفاده کنید.
    ای دهن گرازا! ای دهن دندونا! ای دهن خردونا! ای دهن کثیفا!...........(یه مکث کشنده از همونا که تو سمفونیای بتهون هست) - و در آخر ضربه ی نهایی رو وارد می کنی-: دهن دندونا و...آشغالا...
    البته من از اونجا که دیشب تا ساعت سه و نیم داشتم تایپ می کردم و صبحم  پاشدم به تایپ و ادامه ی ترجمه که بتونم سر موقعی که قول داده بودم بفرستمش داشتم به خودم فحش می دادم که چون شبیه فحشای بچه در اومد یادش افتادم...دهن سرویسا...تا من باشم ترجمه قبول نکنم بعد بشینم سریال ببینم...خیلی بی شعورم نه؟؟؟

    پ.ن1
    دیروز موقع ناهار به بابام گفتم پول بده فردا بریم خرید...نه گفت ها... نه گفت نه... منم به حساب باشه گذاشتم...بعد دیشب خواننده ی مورد علاقه زنگ زده همه چی رو کنسل کرده چون مامانش اینا تا چهلم دایی پا تو محضرم نمیذارن...اولندش که اگه ایرانشهر اینقد دور نبود همون دیشب جمع می کردم می رفتم دانشگاه تا خود بهمنم بر نمی گشتم(گو نخور میتونی؟؟؟؟) بگذریم...بعدا می گم تصمیم آخرم چی بود ...الان میخوام براتون جک بگم... خلاصه قرار خرید کنسل شده بود منم که ترجمه م  آماده نبود از کله صب پاشدم چراغمم روشن کردم... همینکه چراغمو روشن کردم بابام از توی راهرو یه چیزی گفت...نفهمیدم اما خیال کردم با منه...استرس گرفتم که حالا اگه بیاد بالا بگه بیا دختر گلم اینم پول که می خواستی...چطوری بش بگم نمی ریم خرید؟؟؟وای خدا یعنی من آخرشما... از بابام هزار تومن می خوام نمیاد داوطلبانه بده دستم باید برم عین سگ از دستش بکشم بیرون حالا بیاد داوطلبانه چن میلیون بده به من؟؟؟حرفِدون نباشِداااخعلی خرم!!!

    پ.ن2
    یه روز یه گربه دید در دیزی بازه...اصلنم حیا نکرد، رفت سر دیزی؛ دید توش قورمه سبزیه....گفت من برم ببینم حیام کجا رفته بهتره!!!



    *

  • رها آزاد

    چندروزه میخوام برم بازار...هرچی بهش میگم میای باهم بریم بیرون بهانه میاره...خیلی وقته باهاش تو خیابونا قدم نزدم...دیگه استخونام داره نرم میشه...بدنم ویتامین دی وجودشو زیر آفتاب داغ تابستون میخواد... اینجوری من تا خود سوراسرافیلم باشه نمیرم بازار...



    *


    _zoom