سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زمستان 91 - ::₪ ° کلاغه به خونه ش میرسه؟ ° ₪ ::
  • رها آزاد

    فقط تو فیلما یه مرد ساعتها منتظر میشه تا زن محبوبش باهاش آشتی کنه و در خونه شو به روش باز کنه...فقط تو فیلما زنه طاقت میاره و درو به روی مرد محبوبش باز نمی‌کنه...تلفنش رو جواب نمیده و به بی‌خیالی طی می‌کنه...فقط تو فیلما...
    تو واقعیت زنه تمام وجودش چشم شده و دوخته شده به در...به تلفن...و اماده که با اولین زنگ به محبوبش جواب بده...اما دریغ از یک پیام توی 24ساعت...دریغ از یک نگاه...

    پ.ن.
    من میخوام برم تو دنیای فیلما زندگی کنم...حالم از اینکه نمی‌تونم گوشیمو جواب ندم...نمی‌تونم بهت زنگ نزنم...نمی‌تونم بی‌خیالت بشم بده...دارم می‌میرم از این غصه که تو یک هزارم اونکه من تورو می‌خوام منو نخوای...
    تو میگی میخوای اما...طرز خواستن تو با من چقدر متفاوته آخه؟؟؟ لعنت به این دنیای مریخی و ونوسی...کاش من و تو از یک سیاره بودیم...



    *

  • رها آزاد

    Something is wrong with me and my prayers...whatever I asked from God and prayed for it...happened in  opposit all in all...and there is an old saying by this means:The devil does every thing upside down whom human asks!!!nowI am in doubt; to whom I am saying my prayers?who is in charge in the Heavens?Some body Help me...I AM LOSING MY FAITH



    *

  • رها آزاد


    من یک آدم فضول و بیکارو بداخلاقم که باید از خودم گم شوم...باید وقتی از خیابان رد می‌شوم دست خودم را رها کنم تا زیر اولین پراید بیست میلیونی که مثل گاوهای اسپانیا میگازد له و لورده شوم شاید در بیمارستانی عوضم کنند و بهتر شوم و تو دیگر نترسی از من...از ازدواج...از بامن بودن...



    *

  • رها آزاد

     

    نداره



    *

  • رها آزاد

    کم کم تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
    این که عشق تکیه کردن نیست...
    و رفاقت، اطمینان خاطر !
    و یاد میگیری که بوسه ها قرداد نیستند و هدیه ها عهد و پیمان معنی نمی دهند ...
    و شکست هایت را خواهی پذیرفت !
    سرت را بالا خواهی گرفت ، با چشم های باز ...
    با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه...
    و یاد میگیری که همه راه هایت را هم امروز بسازی .
    که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست .
    و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد .
    کم کم یاد میگیری ...
    که حتی نور خورشید می سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری .
    بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت می دهی ، به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد .
    و یاد می گیری که میتوانی تحمل کنی...
    که محکم هستی ...
    که خیلی می ارزی ...
    و می آموزی ، می آموزی
    با هر خداحافظی یاد میگیری ...!

    " خورخه لوئیس بورخس "

    پ.ن.
    شارژ کردم که بریم سایت نمره ببینیم حالا مجبورم...میفهمی؟مجبورم تا شب تمومش کنم که اپراتور جیگرم نخوردش...من هنوز چارتا امتحان نداده دارم...منو دریاب خدایا...معدل بالای 17.34 که خاطرت هست؟؟؟



    *

  • رها آزاد

    بعلت نزدیک شدن به ایام جانکاه و دلخراش و جانگداز و جانسوز امتحانات تا اطلاع ثانوی اینجا آمدن و کلا اینترنت تعطیل است اما وظیفه ی شرعی و انسانی حکم کرد که امشب برای تمام کردن شارژ اینترنت ایرانسل به مبلغ 19922ریال به دنیای مجازی وارد شوم و برای عذاب روح و جسمم جزوه‌های نخوانده را هم کنار دستم بگذارم که مبادا ازین وبگردی لذتی ببرم...
    و همچنان دلتنگم...همیشه موقع رفتنم که می‌شود خون به دلم می‌کنی و میدانم که چرا...نفرین به این سفر که هی مرا از تو دور می‌کند...هی میبرد به راهی که بازآمدنش دست خداست...
    واگر از سفر جاده‌ای و چشم غره‌های عزراییل جان به در ببرم دوباره برمی‌گردم اما اگر اینبار عزراییل آمدو اتوبوس و جاده و سفر را باهم برد بدرود...

    “شیشه‌ی پنجره” و
    ”نقش ترا از دل من“...
                         سیری چند؟
    باران بیاید یا نه من خیس یاد توام...

    پ.ن.
    وقتی یه چتر ده هزارتومن باشه خیس شدن از بارون رو عشقهپوزخند...تازه اگه بباره...



    *

  • رها آزاد

    با تمام وجود غمگینم...



    *

  • رها آزاد

    من در بیرون خودم هستم

    همچنانکه باد در بیرون پنجره است

    یا آب در دریاست

    من همه جا هستم ولی بیرون از خود

    و آنچه هست بیرونی است

    آکنده از من

    فقط ممکن ها

    به روی من خندیدند

    و از کنارم گذشتند

    و من با ناممکن ها

    دست به گریبان شدم



    *

  • رها آزاد

    سلام عزیز دلم.اینجا گاهی حرفهایی را می‌نویسم که نمی‌شود به تو گفت...نمی‌دانم چرا، ولی نمی‌شود...اینهم از همان حرفهاست:
    افسوس لحظه‌هایی که با تو گذشته و می‌گذرد را نمی خورم...اندوه و حسرت و درد و دلتنگی و تنهایی‌ام ارمغان لحظه هایی‌ست که بی تو گذرانده ام و می‌گذرانم... و خداکند،خدا کند،خداکند که باقی لحظه های عمرم تا آخرین نفس لبریز شادی باتو بودن باشد...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...مثل همین بعضی وقتهای دوست داشتنی و شیرین...



    *

  • رها آزاد

    گاهی وقتا یه چیزایی تو نماز یاد آدم میاد که هیچ جای دیگه یادش نمی افته...بلافاصله سلام نمازتم که می‌دی پریده از ذهنت...آخه خدایای من این عادیه؟؟؟؟؟؟

     

    FAQ...اومدم زرنگی کنم اول وقت ارزشیابی استادا رو پرکنم...نگو مردک مسئولش فردا ساعت 9اگه تازه تشریف نحسشو ببره دانشگاه دسترسیشو باز می‌کنه...خداییش ترجمه هه دهنمو سرویس کرد!!!علی میگه ده روزه 20 صفحه ترجمه می‌کنی بگیرم؟ نگفتم من 30 صفحه رو 3روزه تایپ شده تحویل دادم...پررو می‌شه بچه...هوای منو که نداره طرف مشتریاشه...

    قول دادی زنگ می‌زنی اما نزدی...ببین ساعت 9 کجا الان کجا...باشه عیب نداره...من میخوابم...
    تازه متوجه شدم اونکه عوض شده منم نه تو...قبلا زرت زرت دستم روشماره‌ی تو بود حالا دیگه فقط واسه اینترنت گوشیمو برمی‌دارم...قبلا وقتی می‌گفتی زنگ می زنم به خودم مهلت نمی‌دادم که بدقولیتو ببینم...زنگ می‌زدم...
    تو همونی که بودی منم که عوض شدم...حالمو از خودم به هم می‌زنی...کاش  زودتر خدا جواب دعاهامو بده فقط همین...قبل از اینکه زیادی عوض بشم...قبل از اینکه خاطراتم ...قبل از اینکه اشکام...
    یه چیز دیگه هنوزم دوستت دارم...این عوض نمی‌شه حتی با چشم غره‌های عزراییل...



    *

       1   2      >

    _zoom